به مریم فکر میکنم … به اعمالش، افکارش، اعتقاداتش، نگاهش به دنیا و آخرت، به حرفهایش …
در جواب دوستش که به او گفته بود: خوش به حالت آن دنیا برادر شهیدت شفاعتت را میکند، میدانی چه جواب دادهبود؟ گفتهبود: <میخواهم در آن دنیا خودم چراغ بهدستم باشد، به امید دیگران نمیتوان نشست>! مریم چهها که نکرده بود با خودش … فقط خودش میداند و خدای خودش … خدایی که او را در اوج جوانی به میهمانی ملکوتیاش دعوت کردهبود … در 21 سالگی …
وصیتنامه مریم را خواندهای؟ … تکتک وصیت نامهاش هزاران هزار حرف دارد برای گفتن … بخوانش: < قدر این رهبری را بدانید و همواره پشت سر او باشید. از امام پیروی کنید. به پیامها و فرمانها و دستورات اسلامی امام توجه کنید و سعی کنید که از هر کلمه امام درس بگیرید. امام را تنها نگذارید. این هوای نفس را که امام از آن صحبت و سعی میکند که آن را از وجود ما بزداید، شما هم سعی کنید که در این راه موفق شوید. سعی کنید که خود را بشناسید که اگر خود را بشناسید، خدا را شناختهاید. در هیچ کاری خدا را از یاد نبرید و همواره به یاد خدا باشید و با هم به مهربانی رفتار کنید.
امامزمان را از یاد نبرید. همواره در فکر امامزمان باشید.
مریمم چقدر امام زمان را می شناختی؟ چگونه به امام زمان فکر میکردی؟
مریم عزیزم کمکم کن امام زمان(عج)را بشناسم و همواره به فکر او باشم
مریم عزیزم کمکم کن همونطور که خودت نوشته ای درقیامت پیش خدا سرافکنده نباشم