موج وبلاگی دوست شهیدت کیه !؟

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 عشق آسمانی[0]

 
شهیده مریم فرهانیان تولد : ۲۴ /10/ ۱۳۴۲ محل تولد : آبادان در خانواده‌ای متوسط و مذهبی تاریخ شهادت : ۱۳ /5/ ۱۳۶۳ محل شهادت : گلستان شهداء آبادان در اثر اصابت خمپاره دشمن محل دفن : گلزار شهدای آبادان

     
 ویرایش  
منوی اصلی
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز :4
  • بازدید دیروز  : 0
  • کل بازدید : 44690
  • تعداد کل یاد داشت ها : 14
  • آخرین بازدید : 103/9/9     ساعت : 3:0 ع
هنوز...

تقدیم به آنان که ردای زمینی پوشیدند

هنوز روی سنگر فرش های سنگر بوی نان تنورت می آید و زخم های التیام یافته های مرهم و دستان پینه بسته ی تو را نشان می دهد.

هنوز پشت برادرانت به هوای بدرقه هایت گرم است و امیدشان به نگاهت زنده.

هنوز تکه های چادرت روی سیم های خاردار سیاهی چشمان خسته ات را تداعی می کند.

هنوز نخل های سر بریده، سر به زانوی تو، آرام سوگواری می کنند.

هنوز رزمندگان پشت مکتب خانه ات ایستاده اند تا درس ایثار و مقاومت بیاموزند.

هنوز لاله ها، ابر آسمان تو را می طلبند تا به قطره باران هایش جان گیرند.

هنوز تو، تو هستی، و آسمان جای پایت را بوسه می زند






        

                 حجاب

تو ای خواهرم

حجابت مادر پاکی هاست......

چشمان خواهر شهیده ام به توست

همچون مریم ام پاک باش....                      

 






        

     

                                            تیری مسموم از تیرهای شیطات

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:

« نـگاه [شهوت آلود] ، تیـــری مسموم از تیرهای شیـطان است و چه بسا نگاه شهــوت آلودی که حســرتی طـــــولانی بر جای مــی‌ گذارد»                    

 






        
خدا می داند

"خدا می داند"خدا می بیند" تکیه کلامش بود.

استثنایی نبود ولی خودساخته بود.

از بچگی زرنگ و نترس بود.از دیوار راست بالا میرفت با این خصوصیات نماز شبش ترک نمی شد بعد از شهادت مهدی شدیدتر هم شد.

کارهای زنانی مثل مریم باعث شد آن نگاه سابق به زنان تغییر یابد.

ارادت عجیبی به حضرت زینب"س" داشت و باشنیدن روضه اش حالش دگرگون می شد.

وقتی می رفت منزل شهدا می نشست ظرف می شست و کار منزل را انجام می داد و اینجوری نبود که مددکاری با تشریفات باشد که بیاید گزارشی بگیرد و برود.

مددکار بود و در راه برآوردن خواسته ی یک مادر شهید" شهید شد.

 






        

حجاب و اراستگی شهیده مریم

 

        از او تعریف های زیادی شنیده بودم. همه می گفتند دختر بسیار باهوش و درایتی است و از حجاب و ایمانش تعریف می کردند. شهید مریم فرهانیان همیشه در تکاپو بود؛ اما از حجابش یک لحظه غافل نمی شد! خیلی مرتب و منظم بود. همیشه مقنعه و مانتویش را که می شست، طوری روی طناب می کشید که حتی یک چروک هم روی آن نماند. بعد هم که خشک می شد، زیر متکا و تشک پهن می کرد تا صاف صاف شود. در آن معرکه خاک و خون و آتش که آب و برق هم نداشتیم، این همه توجه به نظم و آراستگی، واقعا حیرت آور بود!
همیشه می گفت: «اگر ما مرتب و آراسته باشیم و رعایت کامل بهداشت را بکنیم، هم در سلامتی و هم در روحیه مجروحان اثر مثبت دارد.» همیشه لباس هایش را منظم می کرد. در آن اوضاع واقعا تعجب می کردم، می گفتم:«باید با سر و ریخت شلخته برویم که یک وقت خدای ناکرده بگویند بچه مذهبی ها نامرتب هستند؟!» 
        
                                                                                                

 






        
   1   2      >